وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

وبلاگ شخصی عبدالحسین پروه

برگی از هزاران که باید می بود و...

قسمتی از دیالوگ سریال تولدی دیگر...

شوکت‏(مادر):تو پیشونی من چی می بینی‏

جعفر‏(پسر‏)‏:آخه من چی بگم ‏

شوکت:بگو چی می بینی ‏  

جعفر:وقتی بهشت زیره پاته وای به حال پیشونیت 

 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
۱ پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:40 ب.ظ

بزن بسلامتی هرچی مادر مهربونه

سجاد چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 ق.ظ

سلام بر استاد عزیز.وبلاگ خوبی دارید به خصوص عکساتون خیلی باحاله.فقط اگه میشه از مله نی هم عکس بزار.راستی من یه جورائی دائی شما میشم،بابام پسرعمو مادرتونه

سلام دایی جون
متشکر که سر زدی
چشم از مله نی بیشتر میذارم
دایی شجاد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد