ارزد.
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت:
برای دیدن بقیه ادامه مطلب را کلیک کنید
ارزد.
آورده اند که در مجلس خرقانی سخن از کرامت می رفت و هر یک از حاضران چیزی می گفت. شیخ گفت:
کرامت چیزی جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته
خدمت مادر می کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می بود. یک شب برادر عابد را در سجده ، خواب
ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. گفت: من سالها پرستش خدا کرده
ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نهند و مرا به او
بخشند. ندا آمد ، آنچه تو کرده ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می کند، مادر بدان محتاج.
گویند شیخ ابوالحسن خرقانی بر سر در خانقاه خود نوشته بود: « هر کس که درین سرا درآید نانش
دهید و از ایمانش مپرسید.چه آن کس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد، البته بر خوان ابوالحسن به نان
ارزد. »
در وبلاگ استاد خوبم آقای فرجی خوندم حیفم اومد شما هم نخونید. با اجازه استاد
سلام آقای پروه وبلاگتان زیبا بود. لطفا به وبلاگ جدید من هم سر بزنید. خوشحال می شوم. با تشکر
سلام جناب اقای پروه ممنون از این که سر می زنین و سپاس از لینکتون استاد گرامی شعر دالگه رو خوندی چطور بود منتظر نظرات ارزشمندتان هستم
سلام استاد به وبلاگتون سر زدم جالب بود خوشحال می شم به من هم سری بزنید منتظر نظرات ارزشمندتان هستم
سلام جناب پروه جالب بود و خواندنی درود بر شما